بلبل از جلوه گل، نغمه داوود نمود
نغمهاش درد دل غمزده بهبود نمود
ساقی از جام جهانتاب به جان عاشق
آنچه با جان خلیل، آتش نمرود نمود
بنده عشق مسیحا دم آن دلدارم
که به یمن قدمش، هستی من دود نمود
در پریشانی ما هر چه شنیدی، هیچاست
هیچ را کس نتوانست که نابود نمود
نازم آن دلبر پر شور که با صهبایش
پرده بردار رخ عابد و معبود نمود
قدرت دوست نگر کز نگهی از سر لطف
ساجد خاک در میکده مسجود نمود